صد ساعت با فیدل (بخش چهارم)
ا. م. شیزلی ا. م. شیزلی

- بخاطر کدام کار انجام شده متأسف هستید؟

- اجازه بدهید در این باره که از انجام کدام کار پشیمانم، کمی فکر کنم... من مرتکب اشتباهاتی شده ام ولی، هیچیک از آنها استراتژیک نبوده اند. همه آنها تاکتیکی بوده است. انسان بخاطر خیلی چیزها تأسف می خورد، حتی بخاطر بعضی سخنان... اما من، در مورد آنکه ما در کشور خویش انجام دادیم و آنطورکه جامعه خود را سازمان دادیم، ذره ای پشیمان نیستم.

- شما از اینکه با تأئید ورود تانکهای پیمان ورشو به پراگ در ماه اوت سال ۱٩٦٨، موجب نارضایتی جدی در میان طرفدار انقلاب کوبا شدید، پشیمان نیستید؟

- می دانید، باید به شما بگویم که، ما تصور می کردیم و تاریخ نیز حقانیت ما را ثابت کرد که، چکوسلاواکی به سوی وضعیت ضدانقلابی، به طرف سرمایه داری کشانده می شود، به زبان ساده تر، به آغوش امپریالیسم می افتد. ما با هر نوع اصلاحات اقتصادی لیبرالی که، در آنجا و دیگر کشورهای بلوک سوسیالیستی مطرح می شد، مخالف بودیم. تدابیر مشخصی، از قبیل، درآمدها، سودها، عایدات، انگیزه های مادی، موجب پیدایش روابط بازاری بیشتر و بیشتر در جامعه سوسیالیستی می شود. همه این پدیده ها، باعث رشد فردگرائی و خودپرستی می گردد. به همین جهت، ما ضرورت دردناک اعزام نیروی نظامی به چکوسلاواکی را درک می کردیم و آن کشورهای سوسیالیستی را که به این اقدام دست زدند، محکوم نکردیم.

در عین حال، همان وقتها ما تصور می کردیم که، کشورهای سوسیالیستی باید پیگیرانه به راه خود ادامه دهند و در مقابل به خطر افتادن نظام سوسیالیستی در هر نقطه دیگر دنیا، مسئول هستند. از دیگر سوی، به نظر ما، در چکوسلاوکی ابتدا مسائلی مطرح می شد، که بدون بحث، به سوی بهسازی سوسیالیسم سمت گرفته بود. متدهای غیرمنطقی دولت، سیاستهای بوروکراتیک آن، اتهام جدائی از توده ها، بی تردید، واقعیت داشت. اما، آنها از شعارهای عادلانه، علنا به سیاست ارتجاعی روی آوردند. ما نیز با احساس نگرانی و درد، لزوما دخالت نظامی را تأئید کردیم. حفظ وحدت و توان سوسیالیسم در مقابل امپریالیسم، ارجح ترین و حیاتی ترین مسئله ما بود.

- بعد از گذشت نیم قرن، آنوقتها شما فکر می کردید که با چنین سختی ها و با این همه موانع روبرو خواهید شد؟

- واقعا هم می دانستم، که مشکل خواهد شد. فکر می کردم بدست گرفتن حاکمیت مشکل اصلی در تحقق انقلاب است. ساقط کردن باتیستا مهمترین مسئله بود. راندن باتیستا از حاکمیت نه صرفا بخاطر حفظ وضعیت موجود، بلکه، برای تغییر اساسی لازم بود. وقتی که من به سوی پادگان مونکادا رفتم، دیدگاه جدید من شکل گرفته بود. مسئله عبارت از این است که، برای دستیابی به آن، بسط دادن تاکتیک و استراتژی، ضروری بود. اگر ما همان روز ٢٦ ژوئیه سال ۱٩۵٣ پیروز می شدیم، الآن در اینجا نبودیم. با توجه به توازن نیروهای جهانی در سال ۱٩۵٣، توان پایداری نداشتیم. استالین در ماه مارس ۱٩۵٣ فوت کرده بود و گروه سه نفره که بعد از او به حاکمیت رسید، آن حمایتی را که خروشچف از کوبا به عمل آورد، حتما نمی کرد، زیرا، آن وقت، زمانی بود که اتحاد شوروی نمی توانست با ایالات متحده آمریکا برابری کند ولی، بعد از هفت سال، به یک قدرت اقتصادی و نظامی تبدیل شد.

- آیا با حمله به پادگان مونکادا، آرزوی های شما برآورده شدند؟

- اتفاقا، این همان موضوعی است که می خواستم در باره اش صحبت کنم. به شما گفتم که، حل مشکلات به شیوه دیگر لازم بود. مدیریت سختی ها، و این همان مسئله ای بود که من در مورد آن، در روز هشتم ژانویه سال ۱٩۵٩،  وقتی که به هاوانا وارد شدیم، در سخنرانی خود در احاطه جوانان گفتم. من حتی در روز پیروزی احساس دلتنگی کردم. ما چیزی نمی دانستیم، ما ایده های خوب زیادی در سر داشتیم ولی، بی تجربه بودیم. حقیقتا هم، انسانهائی تجربه داشتند، معیارهائی بودند که بدون آنها نمی توانستیم استراتژی منجر به پیروزی را بپرورانیم… اما من توانستم جان بدر ببرم. زنده ماندن- یک مزیت است، شایستگی نیست، برای اینکه، نباید تجربه را، اندوخته های تجربی را دست کم گرفت. امروز هم، ٤٦ سال بعد از پیروزی و با گذشت بیش از ۵۰ سال از حمله به پادگان مونکادا، دستاوردهای ما، بسیار فراتر از آرزوهای آن روز ماست. صرفنظر از اینکه زمانی ما خیال بافان بزرگی بودیم.

- برخی از منتقدین، اتهامات برعلیه انقلاب را بسیار بزرگتر نشان می دهند و آن را دائما به اعمال زیادی متهم می سازند. آیا شما در مقام وکیل، دلایلی به نفع انقلاب ارائه نمودید؟

- سخن به درازا خواهد کشید. و بازهم، دلایلی را که در سخنرانی خود بمناسبت پنجاهمین سالگرد حمله به پادگان مونکادا بیان داشتم، تکرار می کنم. ببینید! کوبا چه گناهی کرده است؟ کدام انسان عاقل می تواند کوبا را چنین متهم سازد؟

خلق کوبا به بهای خون خود و سلاحی که از دست دشمن در آورد، توانست دیکتاتوری خشن باتیستا، دست نشانده ایالات متحده آمریکا را که هشتاد هزار نیروی مسلح داشت، سرنگون سازد. اینجا اولین سرزمین در آمریکای لاتین، حوزه دریای کارئیب و تنها کشور نیم کره بود، که در سراسر تاریخ استعمار، دهها هزار انسان آن را ، ستمگران، قاتلان و جنایتکاران جنگی، از بین برده، محکوم نموده و اعدام کرده بودند، از زیر سلطه آمریکا خارج شد. انقلاب زمین را پس گرفت و همه آن را در اختیار دهقانان و کارگران بخش کشاورزی قرار داد. منابع طبیعی، صنایع تولیدی و بخش اصلی خدمات به خلق کوبا، تنها صاحبان واقعی آنها برگردانده شد. کوبائیها در مدت کمتر از ٧٢ ساعت، با نبرد شبانه روزی، توانستند هجوم مزدوران ایالات متحده آمریکا در هیرون را درهم شکنند. دفع حمله مزدوران، مانع از مداخله نظامی در کشور ما گردید که در صورت تحقق، عواقب آن قابل پیش بینی نبود. ارتش شورشیان، با ٤۰۰ هزار اسلحه نفری و صدها هزار میلیشیا، در خدمت انقلاب بود. این ارتش، با صداقت و بدون تزلزل، با خطر قربانی شدن در مقابل حمله اتمی سال ۱٩٦٢، به مقابله برخاست. این ارتش، در جنگ کثیف که میهن را فراگرفته بود، به قیمت قربانیانی بمراتب بیشتر از قربانیان جنگ آزادی بخش، پیروز شد. با هزاران اقدام خرابکارانه و تروریستی که توسطه دولت ایالات متحده آمریکا سازماندهی شده بود، مقابله کرد. صدها برنامه سوءقصد به جان رهبران انقلاب را با شکست مواجه ساخت. کوبا در شرایط تقریبا نیم قرن محاصره سنگین و جنگ اقتصادی، موفق شد در عرض یک سال بیسوادی را ریشه کن سازد. کاری که هیچ کدام از کشورهای آمریکای لاتین، منهای ونزوئلا بعد از پیروزیهای چشمگیر انقلاب بولیواری و کشور ایالات متحده آمریکا، نتوانستند در طول ٤۰ سال از عهده آن برآیند. کوبا شرایط تحصیل صد درصد رایگان کودکان را فراهم ساخت. کشور ما بالاترین شاخص پایان تحصیلات متوسطه را در نیم کره داراست. ٩٩ درصد کودکان همه مراحل تحصیلی از پیش دبستانی گرفته تا کلاس نهم را طی می کنند. دانش آموزان مدارس ابتدائی کوبا، در زمینه تسلط به زبان مادری و ریاضیات، جایگاه اول را در جهان احراز می کنند. کشور ما بلحاظ تعداد معلم نسبت به جمعیت و تعداد کم دانش آموزان در هر کلاس نیز، در جایکاه نخست جهانی ایستاده است. همه کوکان دارای نارسائی جسمی و هوشی، در مدارس ویژه تحصیل می کنند. آموزش متمرکز انفورماتیک، وسایل سمعی و بصری در مراحل تحصیلی کودکان، نوجوانان و جوانان، هم در شهرها و هم در مناطق روستائی، وسیعا بکار گرفته می شود. آموزش و پرورش همه جوانان ۱٧ تا ٣۰ ساله آموزش ندیده و بیکار به حساب دولت، برای اولین بار در جهان، در کشور ما تحقق یافت. هر کوبائی حق دارد بدون هزینه کردن حتی یک گروش، دوره های آموزشی، از پیش دبستانی گرفته تا درجه دکترا  را بگذراند. تعداد متخصصان دارای تحصیلات عالی، روشنفکران و هنرمندان حرفه ای در مقایسه با دوره پیش از انقلاب، ٣۰ برابر افزایش یافته است. سطح متوسط دانش مردم کوبا از حد آگاهی کلاس نهم دبیرستان کمتر نیست در کوبا حتی بیسوادی سببی نیز وجود ندارد. میزان مرگ و میر نوزادان از ٦۰ نفر در هزار، به رقم ٦ تا ۵/٦ در هزار کاهش یافته است که پائین ترین شاخص را در نیم کره، شامل ایالات متحده آمریکا تا پاتاگونیا(نواحی جنوبی شیلی و آرژانتین. مترجم)، به استثنای کانادا، نشان می دهد. طول عمر متوسط ، تا ۱۵ سال افزایش یافته است. بیماریهای عفونی و مسری، مثل فلج اطفال، مالاریا، تشنج نوزادان، دیفتری، سرخک، آبله مرغان، سیاه سرفه، اریون و تب مالت ریشه کن شده است. بیماریهائی مثل تشنج، مننژیت مغزی، هیپاتیت، جذام، مننژیت هموفیلی و سل، بطور کامل تحت کنترل در آمده است.

دگرگونیهای تحول بخش انقلابی جدی برای قابل دسترس تر کردن هر چه ببیشتر بخش خدمات پزشکی و موسسات طبی، بمنظور حفظ زندگی و کاهش دردهای مردم، در دست انجام است. امروز، کوبا کشوری است که، بالاترین تعداد پزشک نسبت به جمعیت سرانه را دارد و به همین جهت، شاخص آن دو برابر بالاتر از آن کشورهائی است که کوبا را تحت نظر دارند.

مراکز علمی- تحقیقاتی، در زمینه کشف دارو برای پیشگیری و معالجه سخت ترین بیماریها، بلاوقفه کار می کنند. کوبائی ها، مثل همیشه، به بهترین سیستم خدمات و شرایط پزشکی مطلقا رایگان، دسترسی دارند. صد درصد جمعیت کشور از تأمینات اجتماعی کامل برخورداراست. ٨۵ درصد مردم، با مسکن بدون عوارض تأمین شده اند. ۱۵ درصد باقی مانده، صرفا اجاره بهای سمبلیک می پردازند که از ۱۰ درصد حقوق شان تجاوز نمی کند.

درصد معتادان در کشور ما بسیار ناچیز است، با این همه، بشدت بر علیه اعتیاد مبارزه می کنیم. در سالهای اول انقلاب، لاطاری و انواع دیگر بازیهای سودآور که، امکانات بهسازی شرایط زندگی به حساب دیگران را فراهم می سازند، ممنوع شدند.

رادیو، تلویزیون و مطبوعات کشور ما، آگهی های بازرگانی پخش و نشر نمی کنند. ما همه توجه خود را به عرصه های حفظ تندرستی، تحصیل، فرهنگ، ورزش و تربیت بدنی، شیوه زندگی سالم، حفظ محیط زیست، مبارزه با اعتیاد، پیش بینی حوادث غیرمترقبه و دیگر مسائلی که از اهمیت اجتماعی برخوردارند، معطوف کرده ایم. وسایل اطلاع رسانی جمعی ما، به تربیت شعور اجتماعی کمک می نمایند، مسموم کننده و آلاینده نیستند. ارزشهای پوسیده جامعه مصرفی را نمی ستایند و براساس آنها، فرهنگ سازی نمی کنند.

هیچیک از انقلابیون سرشناس با شیوه های مجسمه گذاری، عکس های رسمی، نامگذاری خیابانها و مؤسسات، تمدیح نمی شوند. مردان و زنانی که در پستهای رهبری کار می کنند، خدا نیستند، انسانهای زنده ای هستند.

در کشور ما گروههای شبه نظامی، جوخه های مرگ وجود ندارند، مردم هیچگاه مورد تعدی و شکنجه قرار نگرفته است، حتی یک نفر بدون محاکمه، مجازات نشده است...

تحقیقات علمی قرار گرفته در خدمت مردم ما و همه بشریت، صدها برابر افازیش یافته است. در نتیجه این تلاشهای مؤثر طبی، داروها زندگی مردم کوبا و دیگر کشورها را نجات می دهد. ما هیچگاه به تحقیقات در زمینه تولید سلاحهای بیولوژیک، دست نزده ایم. این کار، با اصول فکری و شعور ما که بر مبنای آن کادرهای علمی در کشور تربیت می شوند، مغایرت دارد.

روحیه همبستگی بین الملی در هیچ کشوری به اندازه کوبا ریشه ندوانده است(در اینجا، فیدل از حمایتهای کوبا به مبارزان الجزایر، سوریه، کنگو، گینه، آنگولا، ویتنام، بولیوی، نیکاراگوئه صحبت می کند). بیش از نیم میلیون مبارز کوبائی دین انترناسیونالیستی خود را در مقام معلم، متخصص فنی، پزشک و کارکنان حفظ سلامتی، ادا کرده اند. خدمات ٤۰ ساله دهها هزار متخصص بخش طب، جان میلیونها انسان را نجات داده است. در حال حاضر، بیش از سه هزار متخصص بخش پزشکی و دیگر عرصه های وابسته به آن، در دورترین نقاط ۱٨ کشور«جهان سوم»، کار می کنند و با استفاده از متدهای پیشگیری و معالجه، همه ساله جان صدها هزار انسان را نجات می دهند و  حفظ می کنند یا در سایه تلاش کاملا بلاعوض آنها، میلیونها انسان، سلامتی خود را باز می یابند. همه ملت و حتی، همه خلقهای منطقه صحرای جنوبی در شرایط دریافت داروهای ضروری از سازمان ملل متحد، بدون خدمات پیشنهادی پزشکان کوبائی، با خطر مرگ مواجه می شدند، برنامه های الزامی و تأخیر ناپذیر مبارزه با ایدز نمی توانست به مرحله اجرا گذاشته شود.

کوبا یک متد فنی تحقیق و ایجاد کرده است که به کمک رادیو، می توان خواندن و نوشتن متن ها به پنج زبان؛ کرئولی (زبان نسل اول دهقانان مهاجر اروپائی به آمریکای جنوبی. مترجم)، پرتقالی، اسپانیولی، فرانسوی و انگلیسی را آموزش داد. هم اکنون این روش در برخی کشورها بکار گرفته می شود. ما برنامه مشابه بسیاربا کیفیتی را به زبان اسپانیولی، برای یاد دادن الفبا از طریق تلویزیون، اجرا کردیم. این برنامه اصیل کوبائی، در کشور ما تحقیق و بررسی شده است. ما به حق امتیاز انحصاری آن اهمیت نمی دهیم. ما حاضریم آن را مجانا دراختیار همه کشورهای «جهان سوم» که درصد بیسوادان آنها نسبتا بالاست، قرار دهیم. در طول پنج سال، با حداقل هزینه، تعداد بیسوادان(هشتصد میلیون) تا ٨۰ درصد کاهش خواهد یافت.

- چه فکر می کنید، تاریخ از شما قدردانی خواهد کرد؟

- من نگران این مسئله نیستم. می دانید چرا؟ برای اینکه، بشریت بقدری  اشتباه کرده است، بقدری به اعمال نامعقول دست زده است که، اگر زندگی آن دوام داشته باشد(این مسئله هنوز پشت علامت سؤال قرار گرفته است)، انسانهای صد سال بعد، بدیده بربرهای غیر متمدن نگاه به ما نگاه خواهند کرد و این مسئله هم به فکر کردنش نمی ارزد...

به نظر من اعتباری که کشور در مبارزه، بخاطر رزم امروز خود کسب می کند، اهمیت دارد و البته لزومی هم ندارد که همه آنها به من نسبت داده شود...

- شما با سیاستمداران زیادی آشنائی داشتید، بنظر شما کدامیک از آنها تأثیر برانگیز تر بودند؟

- اجازه بدهید کمی فکر کنم. من همشه چه را بعنوان یک انسان عالی از میان همه کسانیکه می شناسم، یاد می کنم. او، شریف تر و نجیب تر از همه کسانی بود که می شناختم. نلسون ماندلا نیز یکی از آن کسانی است که مبارزه اش، تاریخ زندگی و خدماتش مرا تحت تأثیر قرار می دهد. از میان رهبران کنونی، بیش از همه، به زیانگ زمین احترام قائلم. ایشان را یکی- دو روز نیست، مدتهاست که می شناسم؛ انسان شایسته و لایقی است. از میان رهبران اروپا، ویلی برانت، صدر اعظم آلمان، یکی از دولتمردان تواناست. من با ایشان آشنا شدم، با هم زیاد گفتگو کردیم. او، انسانی بود روشن بین، اندیشمند، نگران صلح و وضعیت «جهان سوم». از میان دیگر رهبران اروپا، اولاف پالمه را خوب می شناختم. وی نیز انسانی صادق، مسئول و دولتمردی شایسته بود. احترام عمیقی به وی قائل بودم و مرگ او (قتل عجیب او)، فقدان بزرگی بود.

- شما شخصا با رئیس جمهور کندی آشنا بودید؟

- نه، اما فکر می کنم که، کندی آدمی پر شور، انسانی باهوش و جذابی بود و تلاش می کرد گامهای مثبتی بردارد. می توان گفت که او بعد از فرانکلین روزولت، درخشان ترین سیاستمدار ایالات متحده بود. او مرتکب اشتباهات زیادی شد. در سال ۱٩٦۱، برای حمله به پلایا- هیرون، چراغ سبز نشان داد اما، این عملیات را او برنامه ریزی نکرده بود، دولت آیزنهاور پیش از وی طراحی کرده بود و او نتوانست بموقع جلوگیری کند. اضافه بر آن، او در مقابل اقدامات «سیا»، مدارا می کرد؛ در دوره ریاست او، اولین برنامه سوءقصد به جان من و دیگر رهبران بین المللی تنظیم شد... تکرار می کنم، کندی مرتکب اشتباهاتی شد اما، او عاقل بود، انسانی برجسته و شجاع، و بنظر من، همانطور که گفتم، اگر  کندی زنده می ماند، روابط کوبا و ایالات متحده بهبود می یافت. حوادث هیرون و بحران اکتبر، او را متأثر ساخته بود. فکر نمی کنم که، او به مردم کوبا ارزش قائل نبود، احتمالا، مقاومت و دلاوری خلق ما را بنوعی تحسین می کرد. اتفاقا همان روزی که وی را به قتل رساندند، من با یک روزنامه نگار فرانسوی، ژان دانیل که او را کندی برای گفتگو پیش من فرستاده بود، صحبت می کردم... ژان دانیل فقط توانست این را بمن بگوید که کندی به وی گفته بود: «برو با کاسترو صحبت کن و برگرد بمن بگو که او چه فکر می کند».

ادامه دارد


December 21st, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی